• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

شرح خطبه 21 و 22 نهج البلاغه،استاددکتر محمدعلی

دریافت فایل صوتی

حجم: 14 MB

زمان: 60 دقیقه

بیشتر...

کشف ذوقی، مرحوم آیت الله شجاعی-بارگزاری 9 اسفند 95

دریافت فایل صوتی

حجم: 3.6 MB

زمان: 31 دقیقه

بیشتر...

شرح آیات 26 تا 31 سوره مبارکه القلم

شرح آیات 26 تا 31

26فَلَمّا رَأَوْها قالُوا إِنّا

بیشتر...

جلسات سخنرانی ویژه دهه فاطمیه 1402 ، استاد مفسر

تفسیر سوره مبارکه شوری

جلسه 1

جلسه 2

جلسه 3

جلسه 4

بیشتر...

خطبه صد و نود و یک، بخش دوم

 عِبَادَاللّهِ! أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللّهِ فَإِنَّهَا

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
4526
25076
143212500
امروز یکشنبه, 18 شهریور 1403
اوقات شرعی

این همه درس عبرت و این همه بى خبرى!

شرح آیات 35 لغایت 40 سوره مبارکه فرقان

35وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِیراً

36فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِیراً

37وَ قَوْمَ نُوح لَمّا کَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنّاسِ آیَةًوَ أَعْتَدْنا لِلظّالِمِینَ عَذاباً أَلِیماً

38وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَیْنَ ذلِکَ کَثِیراً

39وَ کُلاًّ ضَرَبْنا لَهُ الأَمْثالَ وَ کُلاًّ تَبَّرْنا تَتْبِیراً

40وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْیَةِ الَّتِی أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ یَکُونُوایَرَوْنَها بَلْ کانُوا لایَرْجُونَ نُشُوراً

ترجمه:

35 ـ و ما به موسى کتاب (آسمانى) دادیم; و برادرش هارون را یاور او قرار دادیم!

36 ـ و گفتیم: «به سوى این قوم که آیات ما را تکذیب کردند بروید»! (اما آن مردم به مخالفت برخاستند) و ما به شدت آنان را در هم کوبیدیم!

37 ـ و قوم نوح را هنگامى که رسولان (ما) را تکذیب کردند غرق نمودیم، و آنان را درس عبرتى براى مردم قرار دادیم; و براى ستمگران عذاب دردناکى فراهم ساخته ایم!

38 ـ (همچنین) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرّس گروهى که درخت صنوبر را مى پرستیدند و اقوام بسیار دیگرى را که در این میان بودند، (هلاک کردیم)!

39 ـ و براى هر یک از آنها مثَلَ ها زدیم; و همگى را نابود کردیم!

40 ـ آنها مشرکان مکّه از کنار شهرى که باران شرّ بارانى از سنگ هاى آسمانى بر آن باریده بود دیار قوم لوط گذشتند; آیا آن را نمى دیدند؟! (آرى، مى دیدند) ولى به رستاخیز ایمان نداشتند!

تفسیر:

این همه درس عبرت و این همه بى خبرى!

در این آیات، قرآن مجید براى دلدارى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان از یکسو، و تهدید مشرکان بهانه جو که نمونه سخنانشان در آیات پیشین گذشت، از سوى دیگر، به تاریخ اقوام گذشته و سرگذشت شوم آنها اشاره کرده، و مخصوصاً روى شش قوم (فرعونیان، قوم نوح، قوم عاد، ثمود، اصحاب الرس، و قوم لوط) تکیه مى کند و درس هاى عبرتى که از سرگذشت این اقوام به طور کاملاً فشرده و گویا منعکس مى نماید.

نخست مى فرماید: «ما به موسى، کتاب آسمانى دادیم، و برادرش هارون را براى کمک، همراهش ساختیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِیراً).

زیرا آنها برنامه سنگینى براى مبارزه در برابر فرعونیان، بر دوش داشتند و مى بایست، این کار انقلابى مهم را با کمک یکدیگر به ثمر بنشانند.

* * *

ما به آن دو خطاب کردیم، «و گفتیم: به سوى این قوم بروید، که آیات ما را تکذیب کردند» (فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا).

آنها از یکسو، آیات و نشانه هاى خدا را که در آفاق، انفس و در تمام عالم هستى وجود دارد، عملاً تکذیب نمودند، و راه شرک و بت پرستى را پیش گرفتند، و از سوى دیگر، تعلیمات انبیاى پیشین را نیز نادیده گرفته، و آنها را تکذیب نمودند.

ولى با تمام تلاش و کوششى که موسى(علیه السلام) و برادرش انجام دادند، و با دیدن آن همه معجزات عظیم و متنوع و روشن، باز راه کفر و انکار را پیش گرفتند، لذا «ما آنها را شدیداً در هم کوبیدیم و نابود کردیم» (فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمِیراً).

واژه «تدمیر» از ماده «دمار» به معنى «هلاکت»، از یک طریق اعجاب انگیز است و به راستى هلاکت قوم فرعون در امواج خروشان نیل، با آن کیفیتى که مى دانیم از عجائب تاریخ بشر است.

* * *

همچنین «قوم نوح را هنگامى که تکذیب رسولان الهى کردند، غرق نمودیم و سرنوشت آنها را نشانه روشنى براى عموم مردم قرار دادیم، و براى همه ستمگران عذاب دردناکى فراهم ساختیم» (وَ قَوْمَ نُوح لَمّا کَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنّاسِ آیَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظّالِمِینَ عَذاباً أَلِیماً).

جالب توجه این که مى گوید: آنها تکذیب رسولان کردند (نه تنها یک رسول); چرا که در میان رسل و پیامبران خدا، در اصول دعوت، تفاوتى نیست، و تکذیب یکى از آنها تکذیب همه آنها است، به علاوه آنها اصولاً با دعوت همه پیامبران الهى مخالفت داشتند و منکر همه ادیان بودند.

* * *

و همین گونه «قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس و اقوام بسیار دیگرى را که در این میان بودند هلاک کردیم» (وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَیْنَ ذلِکَ کَثِیراً).(1)

قوم عاد همان قوم «هود»(علیه السلام) پیامبر بزرگ خدا هستند، که از سرزمین «احقاف» (یا یمن) مبعوث شد، و قوم ثمود، قوم پیامبر خدا «صالح»(علیه السلام) هستند که از سرزمین «وادى القرى» (میان مدینه و شام) مبعوث گردید، و اما درباره «اصحاب رس»، در پایان این سخن بحث خواهیم کرد.

«قرون» جمع «قرن» در اصل، به معنى جمعیتى است که در یک زمان با هم زندگى مى کنند، سپس به یک زمان طولانى (چهل سال یا یک صد سال نیز اطلاق شده است).

* * *

ولى ما هرگز آنها را غافلگیرانه مجازات نکردیم، بلکه «براى هر یک از آنها مثل ها زدیم» (وَ کُلاًّ ضَرَبْنا لَهُ الأَمْثالَ).

به ایرادهاى آنها پاسخ گفتیم، همچون پاسخ ایرادهائى که به تو مى کنند، احکام الهى را براى آنها روشن ساختیم، و حقایق دین را تبیین نمودیم.

اخطار کردیم، انذار نمودیم، سرنوشت و داستان هاى گذشتگان را براى آنها بازگو کردیم.

اما هنگامى که هیچ یک از اینها سودى نداد «هر یک از آنها را در هم شکستیم و هلاک کردیم» (وَ کُلاًّ تَبَّرْنا تَتْبِیراً).(2)

* * *

و سرانجام در آخرین آیه مورد بحث، اشاره به ویرانه هاى شهرهاى «قوم لوط» مى کند که: بر سر راه مردم «حجاز به شام» قرار گرفته، و تابلو زنده و گویائى از سرنوشت دردناک این آلودگان و مشرکان است، مى فرماید: «آنها از کنار شهرى که باران شرّ و بدبختى (بارانى از سنگ هاى نابود کننده) بر سرشان ریخته شد گذشتند، آیا آنها (در سفرهایشان به شام) این صحنه را ندیدند و در زندگى آنها نیندیشیدند»؟! (وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْیَةِ الَّتِی أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ

یَکُونُوا یَرَوْنَها).

آرى این صحنه را دیده بودند، ولى هرگز درس عبرت نگرفتند; چرا که «آنها به رستاخیز، ایمان و امید ندارند»! (بَلْ کانُوا لایَرْجُونَ نُشُوراً).

مرگ را پایان این زندگى مى شمرند، و اگر به زندگى پس از مرگ هم معتقد باشند، اعتقادى بسیار سست و بى پایه دارند، آنچنان که در روح آنها و به طریق اولى، در برنامه هاى زندگیشان اثر نمى گذارد، به همین دلیل، همه چیز را بازیچه مى گیرند، و جز به هوس هاى زود گذر خود نمى اندیشند.

* * *

نکته ها:

1 ـ «اصحاب الرّس» کیانند؟

واژه «رس» در اصل، به معنى اثر مختصر است، مثلاً گفته مى شود: رَسَّ الْحَدِیْثُ فِى نَفْسِى: «کمى از گفتار او را به خاطر دارم» یا گفته مى شود: وَجَدَ رَسّاً مِنْ حُمّى: «اثر مختصر از تب در خود یافت».(3)

و جمعى از مفسران بر این عقیده اند که: «رس» به معنى «چاه» است.

به هر حال، نامیدن این قوم، به این نام، یا به خاطر آن است که اثر بسیار کمى از آنها به جاى مانده، یا به جهت آن است که آنها چاه هاى آب فراوان داشتند، و یا به واسطه فروکشیدن چاه هایشان هلاک و نابود شدند.

در این که: این قوم، چه کسانى بودند؟ در میان مورخان و مفسران گفتگو بسیار است:

1 ـ بسیارى عقیده دارند: «اصحاب رس» طایفه اى بودند که در «یمامه» مى زیستند، و پیامبرى به نام «حنظله» بر آنها مبعوث شد، آنان وى را تکذیب کردند، و در چاهش افکندند.

حتى بعضى نوشته اند: آن چاه را پر از نیزه کردند و دهانه چاه را بعد از افکندن او، با سنگ بستند تا آن پیامبر شهید شد.(4)

2 ـ بعضى دیگر «اصحاب رس» را اشاره به مردم زمان «شعیب» مى دانند که بت پرست بودند، داراى گوسفندان بسیار و چاه هاى آب، و «رس» نام چاه بزرگى بود که فروکش کرد و اهل آنجا را فرو برد و هلاک کرد.

3 ـ بعضى دیگر عقیده دارند: «رس»، قریه اى در سرزمین «یمامه» بود که عده اى از بقایاى «قوم ثمود» در آن زندگى مى کردند و در اثر طغیان و سرکشى هلاک شدند.

4 ـ بعضى مى گویند: آنها عده اى از عرب هاى پیشین بودند که میان «شام» و «حجاز» مى زیستند.(5)

5 ـ بعضى از تفاسیر «اصحاب رس» را از بقایاى عاد و ثمود مى شناسد «وَ بِئْر مُعَطَّلَة وَ قَصْر مَشِید»(6) را نیز مربوط به آن مى داند، و محلشان را در «حضرموت» ذکر کرده، و «ثعلبى» در «عرائس التیجان» این قول را معتبرتر دانسته.

بعضى دیگر از مفسران که با نام «ارس» آشنا شده اند، «رس» را بر «ارس» (در شمال آذربایجان) منطبق کرده اند!

6 ـ مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» و «فخر رازى» در تفسیر «کبیر» و «آلوسى» در «روح المعانى»، از جمله احتمالاتى که نقل کرده اند این است: آنها مردمى بودند که در «انطاکیه شام» زندگى مى کردند، و پیامبرشان «حبیب نجار» بود.

7 ـ در «عیون اخبار الرضا» از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) از امیرمؤمنان(علیه السلام) حدیثى طولانى درباره «اصحاب رس» نقل شده که فشرده آن چنین است:

«آنها قومى بودند که درخت صنوبرى را مى پرستیدند، و به آن «شاه درخت» مى گفتند، و آن درختى بود که «یافث» فرزند «نوح» بعد از طوفان در کناره اى به نام «روشن آب» غرس کرده بود.

آنها دوازده شهر آباد داشتند که: بر کنار نهرى به نام «رس» بود، این شهرها: آبان، آذر، دى، بهمن، اسفندار، فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریور و مهر، نام داشت که ایرانیان نام هاى ماه هاى سال خود را از آنها گرفته اند.

آنها به خاطر احترامى که به آن درخت صنوبر مى گذاشتند، بذر آن را در مناطق دیگر کاشتند، و نهرى براى آبیارى آن اختصاص دادند، به گونه اى که نوشیدن آب آن نهر را بر خود و چهارپایانشان ممنوع کرده بودند، حتى اگر کسى از آن مى خورد، او را به قتل مى رساندند، مى گفتند: این مایه حیات خدایان ما است و شایسته نیست کسى از آن چیزى کم کند!

آنها در هر ماه از سال، روزى را در یکى از این شهرهاى آباد، عید مى گرفتند و به کنار درخت صنوبرى که در خارج شهر بود مى رفتند، قربانى ها براى آن مى کشتند و حیواناتى سر مى بریدند، سپس آنها را به آتش مى افکندند، هنگامى که دود از آنها به آسمان برمى خاست، در برابر درخت به سجده مى افتادند و گریه و زارى سرمى دادند!

عادت و سنت آنها در همه این شهرها چنین بود، تا این که: نوبت به شهر بزرگى که پایتخت پادشاهشان بود و نام «اسفندار» داشت مى رسید، تمامى اهل آبادى ها در آن جمع مى شدند، و دوازده روز پشت سر هم، عید مى گرفتند و آنچه در توان داشتند قربانى مى کردند و در برابر درخت سجده مى نمودند.

هنگامى که آنها در کفر و بت پرستى فرو رفتند، خداوند پیامبرى از بنى اسرائیل به سوى آنها فرستاد، تا آنها را به عبادت خداوند یگانه و ترک شرک دعوت کند، اما آنها ایمان نیاوردند، آن پیامبر براى قلع ماده فساد از خدا تقاضا کرد، آن درخت بزرگ خشکید.

آنها هنگامى که چنین دیدند، سخت ناراحت شدند و گفتند: این مرد خدایان ما را سحر کرده!

بعضى دیگر گفتند: خدایان به خاطر این مرد که ما را دعوت به کفر مى کند، بر ما غضب کردند!.

و به دنبال این بحث ها، همگى تصمیم بر کشتن آن پیامبر گرفتند، چاهى عمیق کندند، او را در آن افکندند و سر آن را بستند و بر بالاى آن نشستند و پیوسته ناله او را شنیدند تا جان سپرد، خداوند، به خاطر این اعمال زشت، و این ظلم و ستم ها آنها را به عذاب شدیدى گرفتار کرده، نابود ساخت».(7)

قرائن متعددى مضمون این حدیث را تأیید مى کند; زیرا با وجود ذکر «اصحاب الرس» در برابر عاد و ثمود، احتمال این که: گروهى از این دو قوم باشند بسیار بعید به نظر مى رسد.

همچنین وجود این قوم در «جزیره عربستان» و «شامات» و آن حدود که بسیارى احتمال داده اند نیز بعید است; چرا که قاعدتاً باید در تاریخ عرب انعکاسى داشته باشد، در حالى که ما کمتر انعکاسى از اصحاب الرس در تاریخ عرب مى بینیم.

از این گذشته، با بسیارى از تفاسیر دیگر قابل تطبیق است از جمله این که: «رس» نام چاه بوده باشد (چاهى که آنها پیامبرشان را در آن افکندند) و یا این که: آنها صاحب کشاورزى و دامدارى بودند و مانند اینها.

و این که: در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: که زنان آنها داراى انحراف همجنس گرائى بودند نیز با این حدیث منافات ندارد.(8)

ولى از عبارت «نهج البلاغه» (خطبه 182) برمى آید که: آنها تنها یک پیامبر نداشتند; زیرا مى فرماید: أَیْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ الَّذِینَ قَتَلُوا النَّبِیِّینَ وَ أَطْفَئُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِینَ وَ أَحْیَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِینَ؟!:

«کجایند اصحاب شهرهاى رس، آنهائى که پیامبران را کشتند و سنن رسولان خدا را خاموش کردند و سنت هاى جباران را احیاء نمودند»؟!

اما این تعبیر، با روایت بالا نیز منافات ندارد; زیرا ممکن است روایت تنها اشاره به بخشى از تاریخ آن کند که پیامبرى در میان آنها مبعوث شده بود.

* * *

2 ـ مجموعه اى از درس هاى تکان دهنده

شش گروهى که در آیات فوق، از آنها نام برده شده است: فرعونیان، قوم متعصب نوح، زورمندان عاد، و ثمود، آلودگان اصحاب الرس، و قوم لوط، هر کدام به نوعى از انحراف فکرى و اخلاقى گرفتار بودند، که آنها را به بدبختى کشاند.

فرعونیان، مردمى ظالم، ستمگر، استعمار کننده، استثمارگر و خود خواه بودند.

قوم نوح نیز، چنان که مى دانیم، مردمى سخت لجوج و متکبر و خود برتربین بودند.

و قوم عاد و ثمود، تکیه بر قدرت خویشتن داشتند.

اصحاب الرس در گردابى از فساد مخصوصاً همجنس گرائى زنان، و قوم لوط در منجلابى از فحشاء، مخصوصاً همجنس گرائى مردان غوطهور بودند، و همگى از جاده توحید، منحرف و در بى راهه ها، سرگردان.

قرآن مى خواهد به مشرکان عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و همه انسان ها در طول تاریخ هشدار دهد، هر قدر قدرت داشته باشید و توانائى و مکنت، و هر اندازه مال و ثروت و زندگى مرفّه، آلودگى به شرک و ظلم و فساد، طومار زندگانیتان را در هم خواهد پیچید، و همان عوامل پیروزى شما، عامل مرگتان مى شود!.

فرعونیان و قوم نوح با آبى که مایه حیات بود، نابود شدند، قوم عاد به وسیله طوفان و بادها که آن هم در شرائط خاصى مایه حیات است، قوم ثمود با ابرى صاعقه بار، و قوم لوط با بارانى از سنگ که بر اثر صاعقه و یا به گفته بعضى آتشفشان به وجود آمده بود، و اصحاب الرس طبق ذیل همان روایت فوق، به وسیله آتشى که از زمین برخاست، و شعله اى که از ابرى مرگبار فرو ریخت نابود گشتند، تا این انسان مغرور، به خود آید و راه خدا و عدالت و تقوا را پیش گیرد.

* * *


1 ـ کلمه «عاداً وَ ثَمُودَ» عطف بر ضمیر «هُم» در جمله «دَمَّرْناهُم» است.

بعضى نیز احتمال داده اند که: عطف به «هُم» در «جَعَلْناهُم» و یا عطف بر محل «الظالمین» بوده باشد، اما احتمال اول مناسب تر است.

2 ـ «تَتْبِیر» از ماده «تبر» (بر وزن ضرر و بر وزن صبر) در اینجا به معنى هلاک شدن و در هم شکستن است.

3 ـ «مفردات راغب».

4 ـ «اعلام القرآن»، صفحه 149.

5 ـ «شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید»، جلد 10، صفحه 94.

6 ـ حج، آیه 45.

7 ـ «عیون اخبار الرضا»، طبق نقل و تلخیص تفسیر «المیزان»، جلد 15، صفحه 237.

8 ـ «کافى»، طبق نقل تفسیر «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 19.

....................

 

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری